تاريخچه ورود انديشه ماركسيستي به ايران
نوشته شده توسط : رضا

بدون شكل، در بررسي ورود انديشه ماركسيستي به ايران، ذكر تاريخچه از از آشنايي ايرانيان با افكار سوسياليستي و سوسيال دموكراسي ضروري به نظر مي رسد.

            اين انديشه ها كه در اروپاي غربي و روسيه نضج گرفته و رواج يافته بود در نيمه دوم قرن نزودهم به ايران راه يافت. ناقلين اين افكار عموماً روشنفكراني بودند كه در خارج از كشور به سر مي بردند و يا به دلايل سياسي و اقتصادي، ايران را ترك كرده بودند.

            اولين مرحله آشنايي با اين افكار را نويسندگان سياسي، مانند ميرزا آقاخان كرماني كه مدتي را در استانبول سپري كرده بود و ميرزا عبدالرحيم طالبوف كه عمري را در قفقاز گذرانده بود، فراهم كردند. اين دو كه به ترتيب از افكار متفكران سوسياليست مغرب زمين و آراي نويسندگان سوسيال دموكرات ماثر بودندع از طريق نوشته هاي خود، در جامعه آن روز نفوذ يافتند.[1]

            مبارزات انقلابي روسيه و تشكيل احزاب و گروههاي انقلابي از جمله حزب سوسيال دموكرات روسيه – نيز، تاثير خود را در انتقال اين اكفار به ايران، برجاي گذاشت. ايرانيان مقيم روسيه، در تماس با اين جريانات سياسي و فعاليت اين احزاب قرار گرفتند و «اخباري به ايران مي رسيد كه حتي در تاريخهاي رسمي دولتي نيز منعكس مي شد.»

            در سال 1904، به اتبكار استالين و براي آماده نمودن كارگزاران مسلمان، به ويژه ايرانيان در مبارزات انقلابي، گروه سوسيال دموكرات همت در باكو تشكيل شد. اين حزب را قديمي ترين حزب سوسيال دموكرات مسلمانان قفقاز مي شمارند كه با حزب سوسيال دموكرات روس پيوستگي داشت.

            بروز انقلاب 1905 م در روسيه، تاثيرات دامنه دار تري را در رشد و تحلو افكار انقلابي ايران گذاشت و به رشد جنبش مشروطه خواهي كمك رساند و متقابلاً زمينه نشر افكار دموكراسي اجتماعي را بهتر فراهم ساخت. در سال 1905 م ، كميته سوسيال دموكرات ايران يا اجتماعيون عاميون ايران ددر بادكوبه تشكيل شد. اين حزب نيز با كم و شركت مستقم بلشويكهاي ماوراء قفقاز و حزب سوسيال دموكرات كارگري روسيه، به رهبري لنينع شكل گرفت. اين كميته، با حزب همت بستگي داشت، موسسان آن را يك گروه ايراني مركب از چند تن انقلابي تبريز و تهران نوشته اند كه عامل مهم تبليغ افكار سوسيال دموكراسي به شمار مي روند.

            اعضاي اين كميته، غالباً ايرانياني بودند كه از ايران مهاجرت كرده و به كسب تجارت مشغول بودند.

            كميته اجتماعيون عاميون ايران، بزودي فعاليت خود را در شرهاي تهران، مشهد، رشت، انزلي، تبريز و اسفهان آغاز كرد. افراد اين گروه براي ايجاد شعباتي از اين حزب دست به فعاليت زدند كه از جمله اين افراد مي توان به حيدر خان عمو اوغلي اشاره كرد.

            پيه گذارن شعبه اجتماعيون ، عاميون تبريز، چند تن از بازرگانان به نامهاي ميرهاشم، حاج رسول صدقياني، ميرزا علي اصغر خويي، شريف زاده، تقي زاده و ... بودند و امور آن به رياست كربلايي علي مسيو اداره مي شد.

            شعبه اجتاعيون، عاميون رشت و انزلي، بعد از شعبه تهران، از مهم ترين و فعالترين شاخه هاي آن فرقه به شمار مي رفت. چون نفوذ افكار سوسيال دموكراسي در رشت و انزلي، به دليل روابط تجاري تنگاتنگ با قفقاز  و روسيه و ارتباط مستقيم و دائمي آزاديخواهان اين دو منطقه با هم بيشتر بود. نمايندگان سوسيال دموكرات رشت، بارت بودند از سردار محي، ميرزاكريم رشتي، ميرزا حسين كسمايي، سيد اشرف الدين گيلاني و نعكليان. لازم به ذكر است كه بنا به تصميم كميته بلشويكي باكو، ارژنيكيدزه كه از اعضاي فعال حزب سوسيال دموكرات ايران در قفقاز و عضو كميته مركزي آن سازمان بود، به منظور سازمان دادن به كار مجاهدين و توسعه فعاليت هاي نظري و سياسي به رشت اعزام شد . وي تقريباً يكسال در گيلان اقامت داشت. ارژنيكيدزه، همراه سردار محي در حركت انقلابيون رشت به تهران شركت كرد و در اين دوره با ميرزا كوچك خان كه از مجاهدين گيلان بود آشنايي يافت. به ابتكار ارژنيكيدزه، در رشت كلوپي بنياد نهاده شد كه مركز نشر افكار سوسياليستي و ماركسيستي گرديد. وي ضمن توجه به كار سازماني"، به اهميت كار نظري نيز واقف بود و تحت نظر او ، بخشي از مانيفست كمونيست از طرف سوسيلا دموكراتهاي رشت به فارسي ترجمه شد.[2]

            پيروزي انقلاب اكتبر 1917 در روسيه، تحول جيديد را در رواج افكار سوسياليستي در ايران به دنبال داشت. شعار حمايت از جنبش هاي آزاديخواهانه و ضد استعماري اين انقبلا، نيروهاي سوسيال دموكرات و مترقي و انقلابي ايران را اميدوار ساخت. و عمده ترين اثرش را به شكل تشكيل حزب كمونيست ايران منعكس ساخت. حزب كمونيست ايران، در ابتدا تحت نام عدالت، در محله صابونچي واقع در باكو، درماه مه 1917 تشكيل يافت. سلطان زاده در مورد تشكيل اين حزب مي نويسد : در سال 1914 م كارگران ايراني در باكو دراعتراض به جنگ امپياليستي شركت كردند. اين گره بعد از انقلاب فوريه 1917 م به فعاليت خود درايران ادامه دادند. اين حزب در واقع جانشين حزب اجتماعيون عاميون ايران به شمار مي رفت.[3]

            در سال 1298 هـ . ش (1919م) عده اي از اعضاي حزب عدالت به منظور تشكيل واحدهاي سازماني به ايران اعزام شدند و در شهرهاي ايران واحدهاي كوچك حزبي ايجاد كردند. ورود ارتش سرخ در تعقيب نيروهاي روس سفيد به انزولي، فعاليت اين عاضا را تشديد كرد و زمينه همكاري با نهضت جنگ را فراهم ساخت.

            اين حزب در تابستان 1299 هـ .ش (1920 م (اولين كنگره خود را در انزلي تشكيل داد و تحت عنوان حزب كمونيست ايران كه در واقع به فاصله كوتاهي پس از اشغال انزلي توسط قشون سرخ و تاسيس جمهوري شورائي گيلان ايجاد شد شروع به كار كرد. اعلام موجوديت اين حزب و فعاليت آن در شمال، كه با ديدگاههاي كوچك خان منطبق نبود، اختلافاتي را دامن زد كه در شكست نهضت جنگل موثر افتاد.[4]

            پس از اولين كنگره حزب كمونيست كه در انزلي تشكيل شد ، چهار نفر، سخنگوي اين حزب شمرده مي شدند : 1- كامران آقازاده 2- سلطان زاده 3- پيشه وري 4- حيدر خان عمواوغلي. لنچافسكي در مورد تشكيل حزب كمونيست مي نويسد : حزب كمونيست ايران، اساساً مخلوق خود ايران نبود و مقدمه و اساس آن ، ابتدا در روسيه شوروي پي ريزي شده بود.

            پس از شكست نهضت جنگل و اشغال رشت و انزلي، اكثر سران حزب كمونيست ايران، به باكو رفتند و پس از مدتي، سلطان زاده يكي از سران حزب كه در شوروي به سر ميبرد، كتابي تحت عنوان «ايران معاصر» انتشار داد كه در آن آمده بود، نهضت كمونيستي ايران دستورات كمينترن را موبه مواجرا مي كرده است.

            فعاليت اين حزب در بخش خارجي بيشتر در ارتباط با كمينترن بود و در بخش داخلي، ايجاد اتحاديه هاي كارگري و فعاليت هاي مطبوعاتي بود.[5]

            اين حزب تا زمان قدرت گيري كامل رضاخان، از او به عنوان «كشي كه دست سيد ضياء الدين عامل امپرياليسم را كوتاه كرد» حمايت مي كرد. اما با روي كار آمدن رضا شاه و اقدماتي كه بعداً به عمل آورد، حزب كمونيست متوجه اشتباه خود شد. با وجود اين در ميان اعضاي حزب در برخورد با رضا شاه، دودستگي وجود داشت. به همين جهت دومين كنگره حزب كمونيست، به صورت مخفيانه در شهريور 1306 هـ . ش (1927) م برگزار شد تا آخرين موضوع خود را در برابر رژيم موجود ، مشخص كند. مخالفين رضاشاه، موفق شدند ادعاي خود را مبني بر انگلوفيل بودن رضاشاه اثبات كنند و بدين ترتيب موافقان رضا شاه را از حزب تصفيه كنند.

            در مورد سازمان و تشكيلات اين حزب در اين دوره ، آقابكف مي نويسد : ... يكي از نمايندگان بين المللي سوم به من گفت كه ... تشكيلات حزبي آنها به نظرش آن قدر مغشوش  و نامنظم آمده كه بايستي حتماً در آن تجديد نظر كرد... براي اصلاح امور لازم است كه در وهله اول، از دست اين انگل ها (جاسوسان پليس ايران كه در حزب بودند) خلاص شد و پس از يك تصفيه دامنه دار، به آنها كمك نمود، تا شبكه هاي حزبي خود را در سراسر مملكت گسترش دهند.

            اين حزب در سال 1310 هـ . ش (1913 م ) توسط رژيم رضاشاه مضمحل شد و فعاليتهايش به خارج از كشرو انتقال يافت.[6]

            آخرين فعاليت حزب كمونيست در دوره ديكتاتوري رضاخان، فعاليت حزب كمونيست، به رهبري سه تن، به نامهاي اراني، كامبخش، كامران بود. آغاز تشكل اين گروه، بدني ترتيب بود كه پس از فروپاشي حزب كمونيست ايران و در پي آشنايي دكتر اراني با ايرج اسكندري و بزرگ علوي تصميم به آغاز فعاليت هاي سياسي گرفته مي شود. اولين اقدام اين سه تن انتشار مجله علمي دنيا بود كه به صاحب امتيازي اراني در 1312 (1933 م) شروع به كاركرد و تال سال 1314 هـ . ش (1935 م) به طور پيوسته و گاه ناپيوسته، منتشر مي شد و در آن اصول علمي ماركسيسم تشريح مي شد.

            خامه اي توضيح مي دهد كه اراني و اسكندري و علوي در سال 1314 (1935م) تصميم به تاسيس مجدد حزب كمونيست گرفتند ولي براي اينكار اجازه كمينترن لازم بود و اراني به همين منظور به مسكو رفت. پس از بازگشت اراني فردي به نام نصرالله كامران، ضمن ملاقاتهايي با كامبخش و اراني ، اين دو نفر را با هم آشنا كرده و قرار مي شود تا زمان تشكيل كنگره سوم، يك كميته مركزي موقت مركب از افراد وابسته به اين دو نفر كه هرگز تشكيل نشد، حزب را اداره كند. بعد از تلاقي اين دو گروه ، هويت مستقلي به نام گروه 53 نفر بوجود مي آيد.[7]



[1] - براي آگاهي بيشتر ر.ك. طالبوف رساله مسائل الحيات و مسالك المحسنين قاهره 1304. و آدميت، فريدون، انديشه هاي ميرزا آقاخان كرماني.

[2] - رواساني، شاپور – همان كتاب ص 78-77.

[3] - رئيس نيا، رحيم، حيدر عمواوغلي در گذر از طوفانها، دنيا، 1360 ص 234.

[4] - رواساني، همان كتاب ص 128 و ص 132.

[5] - همانجا، ص 131.

[6] - حزب توده ايران، انقلاب اكتبر ايران، تهران حزب توده 1354، ص 231.

[7] - خامه اي، انور- خاطرات دكتر انور خامه اي، اسرار پيدايش و دستگيري گروه 53 نفر، تهران،  هفته، ج1، 1362 ص 86-84.





:: بازدید از این مطلب : 11
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 تير 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: