از نظر تاريخ حقوق جزا، روشهاي اثبات دعوي كيفري، همانند مفهوم كيفر دادن در طول زمان تغيير و تكامل يافته است و آن را به چند دوره ذيل تقسيم نمودهاند:
۱)- دوره باستان
در اين دوره ارزش و اعتبار دليل به نظر رؤساي قبايل وابسته بود. امارة برائت وجود نداشت. مجرم ميبايست بيگناهي خود را اثبات ميكرد. البته بيگناهي يك امر عدمي است و اثبات آن مشكل بود و به تنهايي قابل اثبات نميباشد. در حقيقت دستور به اثبات يك امر عدمي تكليف مالايطاق بود.
براي اثبات بيگناهي، راهي نبود، جز اين كه مجرم را وا ميداشتند تا به آزمايشهاي خارقالعاده و ماوراء الطبيعه متوسل شود. مثل: ريختن سرب گداخته بر روي بدن مجرم، اجبار نمودن به اين كه در ميان شعلههاي آتش راه برود يا با دستان بسته در رودخانه شنا كند؛ جزو موارد متداول بود. آنان انتظار داشتند با اين گونه آزمايشها، بزهكاري يا بيگناهي مجرم را آشكار كند؛ بدين معني كه اگر مجرم بيگناه باشد، جان سالم به درميبرد و هر گاه بزهكار باشد در ميان شعلههاي آتش ميسوزد يا در رودخانه غرق ميشود كه در اين صورت به مجازات عمل ارتكابي ميرسد. تاريخ از اين نوع آزمايشها نمونههاي فراواني ثبت كرده است و به خاطر دارد.
:: بازدید از این مطلب : 29
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0