فصل‌ چهارم‌ (ميزبان‌)
نوشته شده توسط : رضا

در اسوان‌ بعدازظهري‌ گرم‌ و مطبوع‌ بود.درست‌ ازهمان‌ روزهايي‌ كه‌ پرستوهاتامصافتهاي‌ دورپروازمي‌ كنند،شاه‌ به‌ آهستگي‌ ازهواپيما خارج‌ شد و خسته‌ و پژمرده‌مي‌نمود،علي‌رغم‌ سفارش‌ مقامات‌ مصري‌ كه‌ بايد باشاه‌ سرنگون‌ شده‌ بااحتياط‌ بيشتري‌رفتارشود،سادات‌ قدم‌ پيش‌ نهادتا گونه‌هاي‌ اوراببوسد.به‌ شاه‌ گفت‌:"مطمئن‌ باش‌محمد،تودركشورخودت‌ ودرميان‌ ملت‌ خودت‌ و برادرانت‌ هستي‌."چشمان‌ شاه‌ پرازاشك‌شد.

يكي‌ ازملاقات‌ كنندگان‌ شاه‌دراسوان‌ محمدجعفربهبهانيان‌، 77 ساله‌ بود.بهبيانيان‌باصورت‌ گردوسبيل‌ خاكستري‌ كوچك‌ و لبخندظريف‌ خودبيشتربه‌ پدربزرگهاي‌ مهربان‌سويسي‌- يا شايددندان‌ پزشكان‌ بازنشسته‌ - شباهت‌ داشت‌.اوقبلارئيس‌ املاك‌ سلطنتي‌ومديركل‌ حسابداري‌ درباربودوسرنخهاي‌ ثروت‌ شخصي‌ شاه‌ رادردست‌ داشت‌.شاه‌اززمان‌ نخستين‌ تبعيدش‌ در1953 كه‌ خودرابي‌ پول‌ يافته‌ بود،اين‌ ثروت‌ رادرداخل‌ و خارج‌ازكشوربرروي‌ هم‌ انباشته‌ بود.

بهبهانيان‌ مانندبسياري‌ ازنزديكترين‌ و عزيزترين‌ افرادبه‌ شاه‌ ،دراوايل‌ 1978 ازآشوب‌وانقلاب‌ نگريخته‌ بود.برعكس‌ ،درخلال‌ بسياري‌ ازماههاي‌ آن‌ سال‌ ،به‌ گفته‌ خودش‌ بعنوان‌واسطه‌ بين‌ شاه‌ و شريعتمداري‌،يكي‌ ازرهبران‌ مذهبي‌ عمل‌ كرده‌ بود.

شريعتمداري‌ به‌ اندازة‌ آيت‌ الله‌ خميني‌ تندرونبودو تماس‌ خودرادرطول‌ سال‌ 1978 باشاه‌ حفظ‌ كرده‌ بود.سرانجام‌ بهبهانيان‌ مقارن‌ عيدميلاد مسيح‌ 1978 تهران‌ را به‌مقصدخانه‌اش‌ دربازل‌ ترك‌ كرده‌ بود.بهبهانيان‌ مي‌گويد:"در 16 ژانويه‌ 1979 از راديوشنيدم‌ كه‌ شاه‌ ايران‌ رابه‌ مقصدمصر ترك‌ گفته‌ است‌.همان‌ روز بعدازظهر به‌ اسوان‌ تلفن‌كردم‌ و گفتم‌:اعليحضرتا،آيا مايليد من‌ به‌ آن‌ آنجابيايم‌؟ شاه‌ گفت‌:فورا بياييد."

در اسوان‌ وقتي‌ بهبهانيان‌ به‌ هتل‌ رسيد اورابه‌ آپارتمان‌ اختصاصي‌ شاه‌ هدايت‌كردند.شاه‌ به‌ اوگفت‌:"مي‌خواهم‌ امورمالي‌ خودرا شخصا دردست‌ بگيرم‌."وبه‌ بهبهانيان‌دستور دادبيدرنگ‌ به‌ كليه‌ بانكهاي‌ خارجي‌ كه‌ شاه‌ درآنها حساب‌ داشت‌ نامه‌هايي‌بنويسدواطلاع‌ دهدكه‌ ازآن‌ تاريخ‌ اعليحضرت‌ شخصا با آنهاطرف‌ معامله‌خواهدبودواو،يعني‌ جعفربهبهانيان‌ ديگر ازجانب‌ شاه‌ اقدام‌ نخواهدكرد.

بهبهانيان‌ تنها يك‌ مسئول‌ امور مالي‌ نبود.اودرباره‌ اشتباهاتي‌ كه‌ درايران‌ صورت‌ گرفته‌بود وچارههاي‌ ترميم‌ آنها عقايدمحكمي‌ داشت‌.اوبر اين‌ باوربودكه‌ انگليسيها ازاينكه‌ شاه‌درسالهاي‌ اخيرتنبلي‌ آنهارابه‌ شدت‌ مورد انتقادقرارداده‌ است‌ خشمگين‌ اند.بهبهانيان‌

مي‌گويد:"شاه‌ ضمن‌ يك‌ مصاحبة‌ مطبوعاتي‌ به‌ كارگران‌ انگليسي‌ توهين‌ كردو گفت‌ آنهابه‌ خوبي‌ گارگران‌ ايراني‌ نيستند."درنتيجه‌ انگليسيهااوراازسلطنت‌ خلع‌ كردند.او اكنون‌عقيده‌ داشت‌ اگرشاه‌ پوزش‌ بخواهدانگليسيها اورابه‌ سلطنت‌ باز خواهنندگرداند.بنابراين‌يك‌ نقشة‌ اجرائي‌ دربرابر شاه‌ نهاد.

"به‌ اوگفتم‌ بلند شويم‌ و از همين‌ جابه‌ مكه‌ برويم‌. شما درآنجازيارت‌ خواهيدكردومردم‌خواهندفهميد كه‌ يك‌ مسلمان‌ واقعي‌ هستيد.ماازملك‌ خالد"پادشاه‌ عربستان‌ سعودي‌"وامي‌ خواهيم‌ گرفت‌ و سپس‌ عازم‌ انگلستان‌ خواهيم‌ شد و مسائل‌ خودرا با دولت‌ بريتانياحل‌ خواهيم‌ كرد.ما مي‌توانيم‌ ازاينكه‌ به‌ كارگران‌ انگليسي‌ توهين‌ كرده‌ايم‌ پوزش‌ بخواهيم‌ وآنگاه‌ با پشتيباني‌ آنها به‌ تهران‌ برگرديم‌."ولي‌ شاه‌ اين‌ كار رانكرد وملكه‌ هم‌ به‌ بهبهانيان‌ گفت‌مگر ازروي‌ جنازة‌ من‌ بگذريد وچنين‌ نقشه‌اي‌ را اجراكنيد.

در ميان‌ كشورهاي‌ خاورميانه‌ ايران‌ تنها كشوري‌ بودكه‌ از ابتدا سياست‌ همكاري‌ پنهاني‌با اسرائيل‌ را درپيش‌ گرفته‌ بود.درواقع‌ روابط‌ با اسرائيل‌ ،مناسبات‌ ايران‌ باكلية‌همسايگانش‌ راتحت‌ الشعاع‌ قرارمي‌ داد.

در1948 كه‌ دولت‌ اسرائيل‌ تاسيس‌ شدايران‌ به‌ يهوديان‌ عراقي‌ كه‌ بر خلاف‌ يهوديان‌ايراني‌ موردسركوب‌ قرار گرفته‌ بودنداجازه‌ داد از طريق‌ ايران‌ به‌ اسرائيل‌ فراركنند.در اين‌هنگام‌ يكي‌ از وظايف‌ اصلي‌ موصاد،سرويس‌ جاسوسي‌ اسرائيل‌،اين‌ بود كه‌ مهاجرت‌يهوديان‌ به‌ اسرائيل‌ راتسهيل‌ كند.دولت‌ ايران‌ به‌ ماموران‌ موصاداجازه‌ داد در تهران‌ فعاليت‌كنند،يعني‌ به‌ عبارت‌ ديگر ازبدو تاسيس‌ دولت‌ اسرائيل‌، ايران‌ ازاعراب‌ حمايت‌ لفظي‌مي‌كردو به‌ اسرائيل‌ كمك‌ پنهاني‌ مي‌داد.اين‌ يك‌ طرح‌ بادوام‌ بود.

پس‌ از سرنگوني‌ مصدق‌ در1953 امريكا دست‌ بكارشد تا بعنوان‌ قدرت‌ فائقه‌ خارجي‌در ايران‌ جانشين‌ انگليس‌ شود.شاه‌ مشاهده‌ كرد كه‌ از سوي‌ دشمنان‌ محاصره‌ شده‌است‌.صرف‌ نظر از رژيمهاي‌ تندروي‌ جديد عرب‌،اتحاد شوروي‌ همسايه‌ ستيزه‌ جو وتهديدكننده‌ باقي‌ ماندبود.در چنين‌ اوضاع‌ و احوالي‌ بودكه‌ شاه‌ تصميم‌ گرفت‌ همان‌ كارپدرش‌ را بكند:هر گونه‌ مخالفان‌ احتمالي‌ خود رانابودسازدو تقويت‌ نيروهاي‌ مسلح‌ را پايه‌قدرتش‌ قرار بدهد.

به‌ عنوان‌ مثال‌،وقتي‌ شاه‌ در مارس‌ 1956 با دالس‌ ملاقات‌ كرد،به‌ دالس‌ اظهار نمودكه‌به‌ عقيدة‌ او ايران‌"بحراني‌ترين‌ نقطة‌ جهان‌ امروزي‌ است‌."دالس‌ پاسخ‌ داد تعداد زيادي‌كشور در جهان‌ وجود دارند كه‌ خودشان‌ را در همين‌ وضعيت‌ مي‌بينند.اگر قرار شود دولت‌امريكا به‌ خواسته‌هاي‌ هر يك‌ پاسخ‌ مثبت‌ بدهد،مجموع‌ مبلغ‌ كمكهايي‌ كه‌ بايدبپردازد سربه‌ ارقام‌ نجومي‌ خواهدزد.شاه‌ تقاضاي‌ سالي‌ 75 ميليون‌ دلار كمك‌ نظامي‌ طي‌ سه‌ سال‌آينده‌ كرد،ولي‌ دالس‌ عقيده‌ داشت‌ اين‌ مبلغ‌ زياد است‌.شاه‌ اظهار داشت‌ كه‌ به‌ عقيدة‌

اوشايد ايالات‌ متحد در كشورهاي‌ ديگر ازقبيل‌ ويتنام‌ زياد خرج‌ مي‌كند،هر چند اذعان‌داشت‌ كه‌ اين‌ كشور از اهميت‌ فراواني‌ برخوردار است‌.مي‌گفت‌ وضع‌ ويتنام‌ به‌ اين‌ دليل‌ به‌اين‌ شكل‌ درآمده‌ كه‌ مادير دست‌ بكار شده‌ايم‌.او نمي‌خواست‌ شاهد باشد كه‌ ماهمين‌اشتباه‌ را در ايران‌ تكرار كنيم‌ كه‌ چند برابر برايمان‌ گران‌تر تمام‌ خواهدشد.

دالس‌ در ژانوية‌ 1958 يكبار ديگر در تهران‌ بااو گفتگو كردو بلافاصله‌ اوقات‌ تلخي‌خودرا با ارسال‌ تلگرامي‌ بدين‌ مضمون‌ به‌ آيزانهاور نشان‌ داد:"شاه‌ خودش‌ را يك‌ نابغة‌نظامي‌ مي‌پنداردو وزيران‌ او دربرابر وسوسه‌هاي‌ نظامي‌ شاه‌ قادر نيستند از عهدة‌ مسائل‌اقتصادي‌ آني‌ ايران‌ برآيند."دالس‌ پيشنهاد كرد كه‌ آيزنهاور شاه‌ را با دورنماي‌ تبادل‌ نظردربارة‌ مسائل‌ نظامي‌ مدرن‌ خوشحال‌ سازد.چندي‌ بعد آيزنهاور ضمن‌ ملاقات‌ با شاه‌درواشينگتن‌ همين‌ كار راكرد.او به‌ شاه‌ خاطر نشان‌ ساخت‌ كه‌"نگهداري‌ اين‌ همه‌ نيروبراي‌يك‌ جنگ‌ محدود ممكن‌ است‌ از نظر اقتصادي‌ مخالف‌ بامنظور باشد."

شاه‌ سه‌ ماه‌ پس‌ ازبازگشت‌ از آمريكا اميني‌ دومين‌ نخست‌ وزيرش‌ بعداز مصدق‌ رابركناركرد.پس‌ از تجربه‌اي‌ كه‌ بامصدق‌ داشت‌ حاضر نبود اجازه‌ دهد يك‌ ايراني‌ ديگر درداخلة‌ايران‌ يا در واشينگتن‌ طرفداراني‌ پيدا كند.افزون‌ برآن‌ شاه‌ معتقدبود كه‌ اصلاحات‌ اميني‌من‌حيث‌المجموع‌ بيش‌ ازاندازه‌ تندرو و افراطي‌ است‌.

در22 ژانويه‌،يعني‌ شش‌ روز پس‌ از آنكه‌ تهران‌ را ترك‌ كردند،شاه‌ و ملكه‌ فرح‌وهمراهان‌ ازجمله‌ بهبهانيان‌ به‌ سبكي‌ كه‌ سادات‌ ميل‌ داشت‌ برايشان‌ ترتيب‌ بدهد،به‌مراكش‌ عزيمت‌ نمودند.سربازان‌ درمسيرشان‌ قالي‌ قرمز گستردند.گارد احترام‌ مركب‌ ازبيش‌ ارصر سربازبه‌ حالت‌ خبردار ايستاده‌ بود تا شاه‌ از آن‌ بازديدكند.همانند هنگام‌ ورودتوپها به‌ عنوان‌ اداي‌ احترام‌ شليك‌ كردند.همة‌ حضار باهيجان‌ به‌ خداحافظي‌پرداختند.سادات‌ از شاه‌ خواهش‌ كردكه‌ هروقت‌ بخواهدبه‌ مصر بازگردد.شاه‌ وملكه‌ سوارهواپيما شدندو درها بسته‌ شد.شاه‌ به‌ قسمت‌ جلو رفت‌ تادر كابين‌ خلبان‌ دركنارسدهنگ‌معزي‌ بنشيند.





:: بازدید از این مطلب : 12
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 تير 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: